آخرین روزهای سال ۱۴۰۳ را با شبی گرم و صمیمی به پایان رساندیم. شبی که در آن، کنار هم نشستیم، افطار کردیم، لبخند زدیم، و به مسیر پُر افتخار یک سالهمان نگاهی دوباره انداختیم.
ضیافت افطاری پرتوبیتا در یک کافهی دنج و دلنشین برگزار شد؛ جایی که نه فقط برای صرف غذا، بلکه برای گرامیداشت تلاشها، موفقیتها، و لحظات باارزشی که در کنار هم ساختیم، دور هم جمع شدیم.
در میانهی شب، وقتی گرمای جمع و لبخندها به اوج رسیده بود، آقای عاطفی، مدیرعامل پرتوبیتا، بلند شد و در فضایی صمیمی و خودمانی، حرفهایی زد که تا مدتها در ذهنمون میمونه.
از دلِ مسیر پرفراز و نشیبی گفت که توی سال ۱۴۰۳ با هم طی کردیم، از تارگتهایی که یکییکی فتح شدن، از رویاهایی که تبدیل به پروژه شدن و از تیمی که نهتنها بزرگتر، بلکه محکمتر و هماهنگتر شد.
با لحنی پر از امید و انرژی، وعده داد که سال پیش رو پر از اتفاقات تازه و چالشهای جذابتری خواهد بود و با لبخندی که از جنس اعتماد و افتخار بود، گفت: «هیچچیزی به اندازهی با هم بودن ما، پرتوبیتا رو نمیسازه.»
این شب برای ما فقط یک افطار نبود؛ نقطهی عطفی بود میان «آنچه بودیم» و «آنچه قرار است بشویم».
در پرتوبیتا، جشن پایان سال یعنی ایستادن بر قلهای که با هم فتح کردیم—و آماده شدن برای صعود بعدی.